یکی مثل من
دودلی
خدایا یه راهی نشونم بده تورو به همین روزهای عزیز
راستی این هفته شرو کردم یه داستان بنویسم براخودم ...
بابا لنگ دراز
بعد این هفته خوندم تمومش کردم
خییییییییلی قشنگ بود و خیلی دوسش دارم چن سال پیش کارتونشو دیدم تو پرشن تون و اونم خییییییییلی دوس داشتم اصن این جودی عشق منه
خلی کتاب قشنگی بود وچیزای خوبی بهم یاد داد حالا اگه وقت کردم بعضی تیکه هاشو مینویسم
بمونن
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست
کجاست؟
بابابزرگ
وای خدا خیلی ناراحت شدم و گریه کردم ولی یه دوماهی بودکه تو بیمارستان بودو حالش خیلی بد بوداین اواخر که بابام رفته بودبالاسرش دیده بود انقدحالش بده و انقدگریه کرده بود بالاسرش که پرستار اومده بود گفته بود اقابالاسرش انقدگریه نکن ....بابابزرگ بیچارم خیلی مردخوبی بود و راحت شد واقعا و انقدادم خوبی بودکه نمیدونم خداچرااین اواخر عذابش داد همه اینومیگن نه من فقط که...ولی فک کنم به این خاطر که دیگه پاک ازدنیابره خدابیامرزش...
من خیلی ازخودم ناراحت بودم و هستم که چرابعضی حرفاروزدم اه.....ببخیال خدایا منوببخش غلط کردم ...
پ.ن...امشب یه احظار اومدازطرف رئیس خابگا که فردابرم پیشش چون اون هفته یه شب دیر رفتم خابگا س 11 شب بود فک کنم اخه بخدا یه همایشی بود یه ادم معروفی رواورده بودن ازطرف دانشگا منم که قبل انتخابات بود و دوس دارم شرکت کنم تواینجور مباحث رفتم و ازاونجایی که دخترایی که این مباحث علاقمندن کمن و تعدادمون کم بود نگهبان اسممونو نوشت من ک همون موقع ب مامانم گفتم حالاهرچی کنن فقط خداکنه توپرونده انضباطی چیزی نره برام دردسر نشه
دعا کنین ...
ترس
دیدم بکی ازدوستام که خیلی وقته با کسیه و همه میدونن و اینا واس طرف تویه پیجی کامنت گذاشته بود
من با تو خیلی خوشبختم
کلا همیشه خیلی پسرا هم براش کامنت و اینامیزاره و شنیدم خاستگاریشم رفته
خوشبخت بشن
ولی نمیدونم چرا یه هویی منم دلم خواس!!!
چرا هیشکیو دوس نداشتم چرا هیشکی ب دلم ننشست چرا من اینجوریم
ب درک
اصن همینی که هست
همیطوری خوبه
نخاستم اه
7
از اون حالی که این روزا میشه داشت
اگه دنیا هرچی که داشتم گرفت
ولی دستتو توی دستم گذاشت
بگو تا کجا میشه هم دست بود
توراهی که بی راهه هم پای ماست
تو صبحی که تاریکترازشبه
تواین شب که کابوس رویای ماست
با چشمات پر کن نگاه منو
که یه عمره از وهم خالی تره
حقیقی ترین لحظه هاموببین که از ارزو هم خیالی تره
...
پ.ن..یکی از فانتزیام اینه که یه روزی این اهنگ واسم واقعی بشه ینی یه روزی بتونم اینو بگم..هرچندخیلی وقته بیخیال یار و ایناشدم ولی خب دیگه دختریم و جوان و هزار ارزو...
داستان ولی واقعی
البته میدونم جالب نیست نخاستید نخونید
به قلم خودم
اسامی مستعاراست
.........
دلم از خیلی جاها گرفته
ولی میخام از اون بنویسم
از همون موقعی که تو کلاس کنکور دیر رسیدمو باعجله وارد کلاس شدمو زدم جزوه هاتوریختمو تو بم فقط گفتی احسنت
ازهمون روزی که حتا درست ندیدمت
اماهمش برمیگشتی و نگام کردی
(هرچند تو همه رونگامیکنی)
ازهمون موقعی که حتا نمیدونستم تو کی هستی فکرمو ب خودت مشغول کردی
و بااینکه نمیدونستم که تو زرنگی و درس خونی
چون خیلی تیپ میزدی فک نمیکردم توزرنگ باشی
بعدازاون هفته هم نشد که بیام کلاس و وقتی یه ماه بعددوباره دیدمت تو کلاس کنکور دوباره یادت افتادم
رفتم تو سایت ودیدم میانگین ترارت چقد بالاست و فهمیدم که خیلی درسخونی
تو همه کلاس کنکورا که همه دختراراجبت حرف میزدن
فهمیدم دلت یه جادیگس
امانمیدونم دوست داشتم یا هرچی خیلی بت فک میکردم
تا بعدکنکور که تو پیجت دیدم که بعله ازهمون دختری که فکرشومیکردم خوشت میاد
سعی میکردم بیخیالت بشم و شدم اما روزی نبود که وارداینستابشمو پیجتو چک نکنم
وقتی فهمیدم دارو سازی دولتی قبول شدی
نمیدونم خوشحال شدم یاناراحت اما فهمیدم که دیگه مال من نمیشی
چون من روانشناسی قبول شده بودم
تویه شهربودیم و دانشکده هامونم خیلی نزدیک بودو تقریبا روبروبود ولی میدونستم که دیگه رفتی اما هرچی میکردم نمیتونستم از فکرت دربیام و دلخوشیم این بود که هرازگاهی ازدور ببینمت یاتو حیاط دانشگاه یا تومراسمای مسترک دانشگاه ما و علوم پزشکی یا تو ایستگاه قطار برگشت ب خونه ببینمت
اما من هرچی میدونستم ازت از اینستا بود
وقتی فهمبدم که تو فردای روزی که من بدنیا اومدم بدنیا
وقتی تواینستا تولدامونو که تویه سال و یه ماه و دوروزپشت سرهم بود بهم تبریک گفتیم بااینکه میدونستم تو واسه همه دخترا کامنت میزاری اما دلم خوش شده بود
شایدخیلی خنده دار باشه اما وقتی فهمیدم استقلالی هستی
افکارسیاسیت مثل منه
وقتی فهمیدم با اون دختره بهم زدین
خوشحال بودم
اماحیف که هیچوقت منوندیدی
دلم ب لایکت وبعضی وقتاکامنت گذاشتنات خوش بود
بااینکه خودم فالوت کرده بودم و توهم که همه رو فالومبکنی و میدونستم که عجیب نیست
تازگیا فهمیدم که توهم بابات مثل بابای من معتاده
فهمیدم که ماخیلی شبیه همیم
مثل هم خیلی مغروریمو نمیدونم روزبروز علاقم بهت بیشتر شده بود
علاقه که نه توجه...
اون روز وقتی تو ایستگاه قطار تواون شلوغی بااینکه مث همیشه اول دمبالت گشتم و ندیدمت و داشتم باگوشیم بازی مبکردم که بعد دلم تکون خورد و سرمو بالاکردم دیدم جلوم وایسادی و نگام میکنی اما باز منه خرکمرو سرمو انداختم پایین و رفتم پیش دوستم
وقتی تو قطار دوستم بت زنگ زد و گف کجایی و بات حرف زد ب دوستم گفتم مگه شایانو میشناسی
گف اره بابا یه پسره خنگیه که تو ستاد با هم بودیمو و میشناسمش و گفتم دوس دخترداره؟گف ن بابا
خندم گرفته بود ازاینکه همه میشناسنت
میدونین نمیدونم بگم دوسش دارم یانه
امافک کنم دارم
میدونم که هرحسی داسته باشم یه طرفس
اولین کسیه که ازخداخاستم مال من شه
اما نه نمیخامش
خسته شدم خدااز خودم از شابان
دلم نمیخادکه عشقم یه طرفه باشه
خدایا یا یه کاری کن ب من توجهی کنه و دوطرفه بشه درابنده
یاااینکه یه کاری کن دیگه بش فک نکنم
ازش متنفرشم
هرجامیرم اسمشو نشنوم راجبش حرف نزنم
اگه هیچی ازطرفش ب من نیس پس یه کاری کن تمومشه تو فکرم
فهمیدم که یه پیج جدید زدی و منم ناراحت بودم که منو فالو نکرد
اما امروزدیدم ریکوست داده برام
خوشحال شدم که جزواولین کسایی بودم که فالوم کرده تو پیج جدیدش
بچها مبگن چون دارو سازی میخونه و سرکلاسا جواب میده و خوش تیپه دختراخوششون میادازش
اما من که قبل ازاینکه بدونم اسمشو حتا .....
اگه خوب نیس اگه واس من نیس یه کاری کن ازش متنفربشم خدایا
اصلا ارزش اینو نداری که بخام وقت و لحظه هامو دلمو حروم تنفر ازاینا کنم
حالشونو میگیرم
ولی پست قبلی پاک میشه چون حتا از پشه هم بی ارزش ترین
چون میدونم خدا جواب دلمو میده
ول کنم
...
یه مدت میخام ول کنم زندگی رو
برم تو خودم
...
یه ادم جدید میشم تغییرات شرو میشه ولی ن اون طورکه شما میخاین
اون طورکه خودم میخام
..
ازتون بدم میادازگیردادناتون بدم میادخسته شدم
ولم کنین اه
خستگی
ازاین همه خابای بی موقع
......
ازوقتی قرصامم نمیخورم بدترشده
یه روز 12 شب خابم یه شب 5 صب میخابم
......
یه کاری کنم دیگه درس و مشق وزندگی
.......
ببین مشکل چیه که این همه میخابی دختر
که این همه تنبلی
ازاین سرکوفتا بقیه خسته شدم
..........
عهههههههه
چقد مینالی دختر خو یه کاری کن این همه غر نداره کهههههههههه
بسم الا
2
قسمت 2
........
دارم به این نتیجه میرسم که من به تو شایان علاقه ای ندارم و از وقتی که تو وبلاگم راجبت نوشتم خیلی بیشتر بهت فک میکنم ینی یه جورایی انگار نوشته ی خودم روی خودم خیلی تاثیر گذاشته
میخام بگم حس میکنم دوس داشتن یه طرفه ی من خیلی بی منطقه و خیلی مسخرس روزی صدبار دارم به خودم میگم که اشتباهه و شایان مال تونیست
چرا اخه اولا که من مثل دخترای دیگه نیستم که قر وفر بیام واسش فوقش لایکش میکنم تو ایسنتا
واینکه این همه دختر دور وبرشه و منو که تازه زیاد هم نمبینه ...
این همه دختر هم کلاسی داره و این همه دخترا پزشکی و دندون پرافاده که دوروبرشن خب حتما ازیکی اونا انتخاب میکنه دیگه که البته ممکنه انتخاب هم کرده باشه و تازه ممکنه هنوز دلش پیش اون دختر خوشگله باشه
به جهنم
خلایق هرچه لایق
هرکسی لیاقت منو نداره
شاید پزشکی و دارو و دندون نخونم اما بدرک حداقل از خیلی از اون دخترا بهترم ولی خب .......بیخیال
دیگه نمیخام به کسی فک کنم
نه شایان نه هیچ کس دیگه
خوبه که خوبه خب چیکارکنم
مغروره که مغروه خب منم مغرورم
راستش یکی ازدلایلی که من از شایان خوشم میومد این بود که میخاستم روی خانواده ی پدری رو کم کنم
و هنوزم میگم
میخام طرفم کسی باشه و عاشق کسی بشم که از این پسرا فامیل پدرم خیلی بهترباشه
حالا کاری ندارم به شایان ولی کلا هرکی باشه میخام از اونا خیلی بهترباشه
به یه سری دلایل اصن خوشم نمیادازشون
4.3.95
استخاره وقتی معنی میده که ادم وافعا دودل باشه ولی من ازدودلی دراومدم
اگه قرارباشه زندگی رو فکرو تحقیقمونو تعطیل کنیم و باستخاره تصمیم بگیریم که میشه جبرگرایی و اختیارمون چی میشه
ب هرحال کاری رو کردم که فک کردم درسته
امیدوارم که خوب باشه و بشه
خدایا به امید تو
#
از خیلی کسا
از خدا
ازهمه
چقدگریه کردم این روزا
خدا کمکم کن ارومم کن بزار حل شه
درسم که تعطیله هیچ نخوندم
ولی این هفته بخونم بهتره هیچه
الانم که فوتباله
رعال مادریدببره قهرمان شه
فرداهم استقلال ببره قهرمان شه
دلم خوش شه بخاطر اینا حداقل
پی نوشت...امروز روز پراتفاقی بود تقریبا حالادوس ندارم بگم
ولی اینامه ردشدم باراولم چقدم خندیدم
.
Channel_Love:
.
تهمینه میلانی :
به مردی دل ببند که از علاقه اش به خودت مطمئنی...
قانون ِ رابطه ها این است:
مرد باید عاشق تر باشد...
مرد است که باید برای داشتنت تلاش کند...
مرد است که باید پر باشد از نیاز ِ به تو...
مرد است که باید بجنگد!!
تو چرا نشسته ای کنج اتاق و زانوهایت را بغل گرفته ای
و اشک میریزی و روزهایت را آتش میزنی!
چند سالت است مگر؟!؟
اینکه مینویسی خسته شده ای...
اینکه مینویسی دیگر کشش نداری...
این فاجعه است!!! فاجعه!
این روزهایت، بهترین روزهایت هستند...
حالاست که باید بخندی...
حالاست که باید رها باشی و آزاد...
حالاست که باید دخترانگی کنی!!
نه که همه را خط بزنی و بنشینی کنج اتاق و دیوارهایش را خراش دهی و زار بزنی برای نداشتن مردی که حواسش هم به تو نیست!!!
.
.
برگرد دختر...
برگرد به زندگی...
منو شایان
عشق باید دوطرفه باشه خاستن و دوست داشتن باید دوطرفه باشه وقتی اون اصلا تو باغ نیست براچی باید بش فک کنم نمیخامش و دیگه هم برام مهم نیس
اصلا برام مهم نیس که چقد شبیه همیم اصلا و ابدا
بعضی چیزا باید یه هو اتفاق بیفته
مث دوس داشتن
دیگه کاردارم خیلی کاردارم
11111
از بعد کنکورتاحالا همش بیکارمحتا وقتی دانشگاه میرفتم
ولی حالا بدترشده دیگه هیچ
یه کاری ورزشی هنری
اخه چقد فیلم ببینم....
مامانم میگه برو خیاظی اشپزی !!!!!!میگم مامان مگه میخام شوهرکنم ولم کن خوشم نمیاد ازاین چیزا
میرم موسیقی و کامپیوتر و ......
چنتا چی نوشتم باید پیداشون کنم
اره خدایا خستمه نجاتم بده دیگه حس میکنم مغزم یه محیط کاملا خالیه اخه ب هیچی فکرم نمیکنم!!!!!
کارم شده فقط فیلم دانلود کردن اه زندگی نجاتم بده خستمه
یا لب تاب یا گوشییییییییییییییییییی
11111
از بعد کنکورتاحالا همش بیکارمحتا وقتی دانشگاه میرفتم
ولی حالا بدترشده دیگه هیچ
یه کاری ورزشی هنری
اخه چقد فیلم ببینم....
مامانم میگه برو خیاظی اشپزی !!!!!!میگم مامان مگه میخام شوهرکنم ولم کن خوشم نمیاد ازاین چیزا
میرم موسیقی و کامپیوتر و ......
چنتا چی نوشتم باید پیداشون کنم
اره خدایا خستمه نجاتم بده دیگه حس میکنم مغزم یه محیط کاملا خالیه اخه ب هیچی فکرم نمیکنم!!!!!
کارم شده فقط فیلم دانلود کردن اه زندگی نجاتم بده خستمه
یا لب تاب یا گوشییییییییییییییییییی